loading...

اینجا بلند بلند فکر می کردم

به نظرم باز کتاب «من پیش از تو» یه ایده‌‌‌ای داشت ولی این کتاب از اون کتابهای «باری به هر جهت» بود. پایانش هم جوری بود که انگار خانوم جوجو مویز علاقه خاصی به اد...

بازدید : 547
شنبه 16 اسفند 1398 زمان : 20:57
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اینجا بلند بلند فکر می کردم

اینجا بلند بلند فکر می کردم

به نظرم باز کتاب «من پیش از تو» یه ایده‌‌‌ای داشت ولی این کتاب از اون کتابهای «باری به هر جهت» بود. پایانش هم جوری بود که انگار خانوم جوجو مویز علاقه خاصی به ادامه اش داره که امیدوارم این اتفاق نیفته :/

__________________________________________________________

- چه فایده‌‌‌ای دارد که آدم بخواهد دائم رنج و اندوهش را بازنگری کند؟ مثل آن است که یکسره با یک زخم ور بروی و نگذاری التیام پیدا کند.

- چهره‌‌‌ای که آدم‌ها انتخاب می‌کنند تا از خودشان به دنیا ارائه کنند با آنچه در اصل هستند، بسیار فرق می‌کند ... رنج و اندوه می‌تواند شما را به رفتار‌هایی وادارد که حتی نمی‌توانید کمترین درکی از آن‌ها داشته باشید.

- چه قدر طول می‌کشد آدم مرگ کسی را فراموش کند؟.....

گمان نکنم هرگز فراموش کنی..... آدم فقط یاد می‌گیرد که باهاش زندگی کند، باهاش کنار بیاید؛ چون در کنارت هستند حتی اگر زنده نباشند، نفس نکشند. غمی‌که احساس می‌کنی دیگر مثل اولش کوبنده و مهلک نیست. جوری نیست که از توانت خارج باشد و در جایی که نباید دلت بخواهد گریه کنی، از دست ابلهانی که هنوز زنده اند در حالی که فرد محبوب تو مرده است به طور نامعقول عصبانی باشی. موضوع فقط این است که تو خودت را با آن تطبیق می‌دهی. چطور وقتی به یک چاله می‌رسی جهتت را عوض می‌کنی و از کنارش رد می‌شوی. نمی‌دانم. مثل این است که به جای کیک، دونات بشوی

- گاهی ما آدم‌ها در اوج غم و اندوه با هر بدبختی که هست روزگار را می‌گذرانیم و دوست نداریم نزد دیگران اعتراف کنیم که چقدر در نوسان روحی قرار داریم و غرق در اندوه هستیم.

- گاهی طول می‌کشد تا چشمات را باز کنی و ستم را ببینی.

- جاده‌‌‌ای که انسان برای خروج از غم و اندوه در آن سفر می‌کند، هرگز مستقیم نیست.

- من فکر می‌کنم مردم حوصله ندارند جلوشان ماتم زده باشی. ظاهرا بدون اینکه حرفی بزنند به آدم زمان می‌دهند مثلا شش ماه، بعد اگر ببینند حالت بهتر نشد، دلخور می‌شوند، جوری با آدم برخورد می‌کنند که انگار تو آدم خودخواهی هستی و چسبیدی به غمت.

- وقتی از خاطرات تلخ و غم‌هایمان با دیگران حرف می‌زنیم و از موفقیت‌های ناچیری که داشتیم، می‌گوییم، یاد می‌گیریم که هیچ اشکالی ندارد غمگین باشیم، احساس غربت کنیم یا عصبانی باشیم. هیچ اشکالی ندارد احساساتی داشته باشیم که دیگران چیزی از آن درک نکنند، هر کسی سفر خودش را می‌رود.

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 16
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 9
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 22
  • بازدید کننده امروز : 18
  • باردید دیروز : 2
  • بازدید کننده دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 165
  • بازدید ماه : 219
  • بازدید سال : 1555
  • بازدید کلی : 66148
  • کدهای اختصاصی